نوشته های مامان نوژان

ساخت وبلاگ

دختر گلم دیروز داشتیم با هم یه قل دو قل بازی میکردم که من خیلی از شما بازیم بهتر بودشما هرچقدر که تلاش کردی نتونستی مثل من بازی کنی و منم همش داشتم رکورد میزدمآخرش رفتی سراغ یه بازی دیگه و گفتی:- به جای اینکه همش رکورد بزنی یه کم از خودت خلاقیت نشون بدی بد نیستفدات شم که همه بچگیمو یه قل دو قل بازی کردم و اصلا به فکر خلاقیت نبودم نوشته های مامان نوژان...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 17:01

دختر گلم دیروز بهم نوشابه دادی و گفتی بخور منم گفتم تو رژیم من نوشابه نیست خیلی حالت ادیبانه گفتی: دکتر بهت رژیم داده یا از خودت داری رژیم میگیری؟ فدات شم که تیکه میندازی ======================== دختر گلم اون روز رفتیم پیتزا فروشی اومدی به بابایی میگی: - بابا اون آقاهه اومد گفت میخواد برسون پیتزا بش نوشته های مامان نوژان...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 28 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54

دختر قشنگم اون روز تو اداره یک پاک کن که طرح دایناسور بود دستت بود

چندتا از همکارا که دوست دارن شروع کردن به شوخی کردن که نوژان این دیگه چه دایناسوریه؟

شما هم گفتی این دایناسور خونگیه

+ نوشته شده در  شنبه یازدهم دی ۱۳۹۵ساعت 11:47  توسط مامان نوژان  | 
نوشته های مامان نوژان...
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 69 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54

دختر گلم دیشب داشتم واست قصه تعریف میکردم بخوابی

یه لحظه حس کردم خوابت برده قصه رو قطع کردم

یهویی محکم زدی به پهلوم خواب آلوده گفتی:

- بگو دیگه بقیشو داشت خوابم میبرد

فدات شم که فکر میکنی من رادیو هستم 

+ نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم دی ۱۳۹۵ساعت 11:57  توسط مامان نوژان  | 
نوشته های مامان نوژان...
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 27 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54

دختر خوشگلم امروز قرار بود با مدرسه بری سینما منم همیشه نگرانم که این مدرسه چرا اینقدر بچه های مردم رو میبره اینور اونور خلاصه به بابایی گفتم من اجازه نمیدم نوژان با مدرسه بره سینما شما هم گفتی بابایی میشه از اتاق بری بیرون من یه حرف خصوصی با مامان دارم بعد بابا رو هول دادی بیرون اتاق و درو بستی خ نوشته های مامان نوژان...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 22 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54

دختر قشنگم دیروز بابایی دوتا بستنی خریده بود من فداکاری کردم و گفتم نمیخورم شما هم اومدی پیش من نشستی و گفتی: - پس با هم میخوریم فقط اگه خواستی با انگشت به بستنی اشاره کن خلاصه من داشتم پیامامو تو گوشیم چک میکردم و شما مرتب بستنی رو بهم تعارف میکردی و میخوردیم و بعد گفتی: - مامان خیلی خوش میگذره ه نوشته های مامان نوژان...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 27 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54

دختر گلم دیروز داشتی یه سخنرانی مذهبی رو از تلوزیون نگاه میکردی که سخنران گفت "انسان فاسد  ....

با تعجب پرسیدی:

- مامان مگه ما هم فاسد میشیم؟

منم گفتم :

- منظورش آدم بده

------------------------

پی نوشت: فدات شم که فکر میکنی فاسد فقط درباره مواد غذاییه

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۵ساعت 10:52  توسط مامان نوژان  | 
نوشته های مامان نوژان...
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 29 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54

دختر گلم اونروز ازت سوال کردم :

- نوژان مسلمون به کیا میگن؟

یه کم فکر کردی و گفتی

- به آدمای فقیر

پرسیدم فقیر مثل کی:

- مثل اینایی که جعبه میذارن واکس میزنن

منم گفتم نه دخترم مسلمون به آدمایی میگن که قرآن و نماز میخونن

پی نوشت: این حداقل توضیح بود تا بزرگتر بشی

+ نوشته شده در  شنبه نهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 8:48  توسط مامان نوژان  | 
نوشته های مامان نوژان...
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 22 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54

فدات شم که صبح وقتی از خواب بیدار میشی واسه سرویس بهداشتی رفتن تاکسی می گیری

اونم باباییه که میاد کنار تخت و بیو بیو بوق میزنه و بغلت میکنه میبره

آخه چقدر کند و با آرامش آماده میشی بری مدرسه

چقدر با حوصله

اصلا هم به این فکر نمیکینی که ما با تاخیر میرسیم سر کار مون

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۵ساعت 9:34  توسط مامان نوژان  | 
نوشته های مامان نوژان...
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 24 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54

دخترم اونروز داشتی با بابایی فرشایی که از قالیشویی اومده بودو مینداختی یهو فرش افتاد رو پای شما البته فقط یه گوشه فرش

شما با ناراحتی گفتی

بابا منطقی رفتار کن 

فدات شم که حرفای خودمونو بهمون تحویل میدی

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم فروردین ۱۳۹۶ساعت 15:18  توسط مامان نوژان  | 
نوشته های مامان نوژان...
ما را در سایت نوشته های مامان نوژان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5myfingila بازدید : 30 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:54